سفارش تبلیغ
صبا ویژن

استاد هاشمی گلپایگانی تعریف میکردن :

یکی از بزرگان از جایی رد میشدن یکی از لات های گردن کلفت جلوشونو میگیره میگه : من همینم که هستم ؛ تو ،هستی اینی که هستی؟

میگفتن تا مدتها یا تا آخر عمر این عالم بزرگ هی راه میر فتن و به پیشونی خودشون میزدن ومیگفتن :" هستی اینی که هستی؟" و اشک میریختن...


حالا دوستان خداییش هستیم اینی که هستیم؟


نقل به مضمون بود شاید تو جزئیات یه ذره اشتباه کرده باشم اما اصل داستان رو بگیرید

 

 




تاریخ : شنبه 92/7/20 | 8:5 عصر | نویسنده : نارنجک | نظر


  • paper | مقاله های قدیمی | فروش آگهی رپرتاژ
  • خرید بک لینک دائمی | مای بی اف